کاغذهای ریخته و تلمبار شده



دردهای مزمنت رهایت نمی کنند

نماز کمی تسکینت می دهد 

میل به نبودن ، میل به بلند شدن از میانه ( تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز) 

میل به نوشتن 

میل به 

میل نداشتن 

و آرزوی نداشتن میل 

و آرزروی نداشتن آرزو 

و تکرار مداوم 

این لحظه های ناب بودن 

 

 

و درد عمیق دوست داشتن فرزندان

و آاگاهی به اینکه این عشق محکوم به هجران است 

تا روز موعود 

 

نوشتن پراکنده 

مثل یک قهوه ارزان با  عطر ناخالص است 

که از یک عطاری محلی خریده ای 

 

گرچه قهوه مرغوبی نیست 

ولی قهوه لامصب 

همیشه

همان خاطرات 

و همان وشعرها را دارد


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

neginetyas سی سانگ رهپویان علم و دانش zerobook آموزش شبکه ستارت آپ های حوزه صنعت بهداشت و سلامت بهــارخواب دکتر مرضیه حمزه زاده هنر حضور فروشگاه فایل